قال رسول الله –صلی الله علیه وسلم- : «اذا رأیتم الربیع فاکثروا ذکر النشور» هرگاه بهار را دیدید یاد رستاخیز در شما بیشتر شود.
فصل بهار یکی از فصلهای بسیار زیبا و تأمل برانگیز خداست که در آن آوای رستاخیز طبیعت از حنجرهی نسیم بهاری، در گوش زمان میپیچد. گاه بیداری فرا میرسد؛ طبیعت جامهی زمستانی از تن به بیرون میآورد و بهارپوش و خوشپوش میشود. اینک در هر کوی و برزن، آثار پرشکوه جلوهی حیات ورزی خالق هستی از رخسار طبیعت پیدا و هویدا است. چه شگفت انگیز است خیزش و رویش طبیعت سرد و خاموش زمستان در بهاران.
گویی نبض نهاد «نهاد نا آرام جهان» در بهاران بیقرارتر میشود. در پوستهی طبیعت قیامتی به پا شده است؛ ریز و درشت، پیر و جوان، دار و ندار بذرهای خفته و خاموش آن، به پیامی یکسان فرا خوانده شدهاند: «برخیزید و بپویید» و بهار تحول آفرین میآغازد و هر چیز به قدر بضاعت اندوختهاش، زیستنی نو در پیش میگیرد. بضاعتی، پر پرواز میشود و بضاعتی دگر، باری بر دوش وِبال گردن.
خیزش این جوش و خروش طبیعت سرد و مردهی زمستانی، برای ما آدمیان چه پیامی میتواند داشته باشد؟ روییدن شکوفههای سرخ و سفید و نرم و نازک از دل پوستهی سخت درختان، چگونه ممکن میشود و نماد چیست؟ تفاوت نگاه عریان از متافیزیک دینی با نگاه قدسی به این جهان پویای بهار در چیست؟ رستاخیز بزرگ و پر مهیب انسانی، با رستاخیز طبیعت چه شباهتی دارد؟ زنده یاد بو علی حکیم گفته بود «طبیعت، معجزهی مأنوس خداست و معجزه، طبیعت نا مأنوس اوست». ما چه تفسیری از طبیعت و تحولهای آن داریم؟
بهار است و پوستهی سرد خاک، پس از خوابی دیر پا، پلکها را به میزبانی گلها و سبزهها میگشاید. سخاوت آسمان، نگاه مهربان خورشید و زمزمهی نرم نسیم در گوش گلها قصهی شیرین رستن و بالیدن و عطر افشاندن باز میگویند.
بهار رستاخیز طبیعت است و فصل طرب بلبلان، رقص ساقهی ترد درختان و نجوای نسیم در گوش جوانههای نو شکفته است.
هیچ معلوم نیست بهار امسال چندمین بهار زمین است اما میدانیم ذهن زمین از بهار، یادها دارد و تجربهی بهار در این مدار، همواره تکرار شده است و این تکرار و تحول تا روزگار بیفصل قیامت! ادامه خواهد یافت.
این آمد و شد بهار مهم نیست، مهم این است که ما در کجای بهار ایستادهایم و چند بهار در ما شکفته است؟ چند بار باران و چشمه و نسیم و ترنم بلبل گسترهی دل را به طراوت و نشاط خوانده است و راستی چند بار پس از زمزمهی یا «مقلبالقلوب و لابصار»، تقلب قلب، تحول احوال و سیر به سمت احسن الحال را در خویش یافتهایم؟
اگر طبیعت با همه جلوهها و چهرهاش، معلم انسان و درس عبرتی برای عبرتگیرندگان است، از بهار، این فصل زیبای طبیعت، درسها باید گرفت و نکتهها آموخت. تمام صحنههای بهار تأمل برانگیز و آموزندهاند.
بهار است، با همهی خستگی و فرخندگی، پیامبر انقلاب طبیعت و پیک خوش خبری که شکفتن و جوشیدن و سرودن را فریاد میزند.
(وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ النُّشُورُ)[فاطر:9] و خداوند همان است که بادها را روانه کرد تا ابرها را برانگیزد، و ما آنها را به سوی زمینهای مرده میرانیم و زمین مرده را به آن زنده میکنیم، رستاخیز هم اینگونه است.
هر زمان نو صورتی و نو جمال
تا زنو دیدن فرو مــــــیرد ملال
قرآن، این فصل حیات بخش را الهامدهنده و درسآموز و همراه با نکتهها و رازهای بسیار میداند. در بعضی آیات، از این سنت عجیب زنده کردن بعد از گرفتن جان؛ بهعنوان رستاخیز کوچکی که نمونهی قیامت کبری است یاد شده است، قرآن، علاوه بر آن که از بهار به منزلهی دلیلی بر توحید و یگانگی خداوند بهره برده است، آن را نمونهای از قابلیت وقوع رستاخیز بزرگ معرفی کرده است.
همچنین از زبان شعرای بزرگ، مولانا در مثنوی، بهار را نمادی از رستاخیز پس از مرگ میداند.
در بـــــــــــــــهاران رازها پــــــــیدا شود
هر چه خوردهست این زمین رسوا شود
این بـــــــــــــــــــــــــهار نو ز بعد برگریز
هست برهان بر وجــــــــــــود رستخیز
نوروز، نخستین روز بهار است، نخستین روز سبزترین فصل سال، سرآغاز زنده شدن زمین و شکوفاییها و وزیدن نسیم دل انگیز بهاری، و چهچهه مرغان، همه چیز در بهار، نشان گر نشاط و طراوت است و حتی باد شفابخش بهاری نوید زندگی تازه میدهد، و به گفته مولوی:
گفت: پیغمبر به اصحاب کبار
تن مپوشانید از باد بــــــــهار
آنچه با برگ درختان میکـند
با تن و جان شما آن میکند
و به گفته سعدی:
که تواند بـــــــــــدهد میوه رنگین از چوب
یا که باشد که بر آ رد گل صد برگ از خار
این همه نقش عجــب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکـــــــــند نقش بود بر دیوار
ارغوان ریخـــــــــته بر درگه خضرای چمن
چشمههایی که در او خـــیره بماند ابصار
کوه و دریا و درختان هـــــمه در تسبیحاند
نه همه مستمعان فهـــم کنند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خــــــــداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خـــــــــــــداوند اقرار
خبرت هست که مرغان سحـــر میگویند
کآ خر ای خفته سر از بالش غــفلت بردار
بهار، درس خداشناسی و معاد شناسی و تحول و رشد و تکامل است، اگر انسانها از این طبیعت زیبا، درس بیاموزند، در حقیقت اعتقاد به رستاخیز را آموختهاند، در این صورت باید سرآغاز چنان بعثتی را روز برتر نامید و آن را جشن گرفت.
اگر مراسم نوروز، بر این اساس پی ریزی گردد، انسانها خود را همگام و همگون با محتوای دعای آغاز سال، که بیان گر تحول و نغمهی توحیدی است، سازند که: (یا مقلبالقلوب و الابصار، یا مدبر اللیل النهار، یا محول الحول والاحوال، حول حالنا الی احسن الحال) «ای خداوند که گردانندهی قلبها چشمها هستی، و تدبیرکنندهی نظم شب و روز میباشی، ای دگرگونکنندهی حال و احوال، حال ما را به نیکوترین حال تبدیل ساز»، قطعاً نوروز برای آنها پرفایده خواهد بود. آنان که طعم توحید را چشیدهاند، در ایام دلانگیز و پر نشاط آغاز بهار به پیروی آیاتی از قرآن همچون آیهی (ان فی خلق السموات والارض واختلاف الیل والنهار لایات لاولی الالباب) «همانا در خلقت آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز، قطعاً نشانههایی برای صاحبان اندیشه است».
این بیت از مولانا به شکلی دقیق به همین مسئله اشاره دارد یعنی شاعر بهار را یکی از آیات قدرت پروردگار و نشانه روز رستاخیز میداند.
در بهاران کی شود سر سبز رنگ؟
خاک شو تا گل برآیی رنـــگ رنگ
سالها تو سنگ بـودی دلخراش
آزمون را یک زمانــــی خاک باش
این نوع نگاه را حافظ هم به گونهای دیگر مطرح میکند:
نو بهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بـــــــدمد باز و تو در گل باشی
یا این بیت از صائب تبریزی:
بیا تازه کن ایـــمان به نو بهار امروز
که شد قیامت موعود آشکار امروز
سعدی هم در همین رابطه بهار را بزرگترین نشانه و آیهی خداوند میداند و معتقد است اگر کسی امروز و در بهار، عظمت و بزرگی خداوند را در نیابد بعید است که در زمان دیگری بتواند نشانهای نمایانتر از این بیابد:
بامدادان که تـــــــفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا به تماشای بهار
هر که امــــــــروز نـــــبیند قـــــدرت او
غالب آن است که فردایش نبیند دیدار
هر انسانی در طول زندگی خود حوادث و رخدادهای بسیاری را دیده است و تلخیها و شیرینیهای فراوانی را تجربه کرده است. اما آنچه که جالب به نظر میرسد، نحوهی واکنش انسانها در برابر آنها است. برخی چنان مبهوت حوادث روزگارند که با تلخی این حوادث، تنها تلخ کام میشوند وبا شیرینی آن تنها شیرین کام میگردند. برخی هم زندگی را همانند یک سرگرمی میپندارند و عادت کردهاند که از کنار حوادث آن به راحتی گذر کنند و کاری به تلخی و شیرینی آن نداشته باشند. اما گروهی هم هستند که همهی حوادث زندگی را کلاسی پر نشاط و درس آموز میبینند و از لحظه لحظهی آن عبرت میآموزند. درست مثل یک فیلم یا سریال تلویزیونی!
برخی از مردم همانگونه که پای فیلمهای درام، کامشان تلخ میشود و اشکشان جاری میگردد، پای فیلمهای طنز هم که مینشینند قهقههشان به آسمان میرود وبا تمام وجود میخندند؛ و پس از پایان فیلم، نقد و تحلیلی از آن ندارند و تنها متأثر از رخدادهای آن شدهاند. گروه دیگری از مردم هم که اصلاً کاری به محتوای فیلم ندارند و تنها برای سرگرمی و گذراندن وقت، پای آن مینشینند. اما در مقابل گروهی هم هستند که با دیدی نکته سنج به آن مینگرند و نقادانه به محتوای فیلم نگاه میکنند و از حوادث و رخدادهای آن عبرت میگیرند. بعید است برتری گروه سوم بر کسی پوشیده باشد و عقل بشری ارزش آن را درک نکند؛ زیرا همه میدانند که شرافت و بزرگیِ انسان بر دیگر موجودات عالم، همین قوه تحلیل است که خداوند تنها به او داده است و بس.
با مروری اجمالی بر آیات قرآن خواهیم یافت که خواسته خداوند نیز همین است که از یک یک حوادث عالم عبرت بیاموزیم و از جریانات مختلف زندگی پند گیریم. یکی از این حوادث پر اهمیت که هر ساله در زندگی یکایک ما تکرار میشود و شادابی و طراوت را بر ایمان به ارمغان میآورد، بهار طبیعت است.
ما به بهار و حوادث موجود در آن چگونه نظاره میکنیم؟ بهار که میآید روح زندگی را نیز با خود میآورد انگار نسیم بهاری دمیدن روح الهی بر زمینهای مرده است. زمینهایی که در پاییز و زمستان سر سبزی خود را از دست دادهاند و به گورستانی از برگها و چوبهای خشکیده تبدیل شدهاند. بهار، اگر با دقت به این صحنههای شگفت آور نگاه کنیم و از روی عادت از کنار آنها به راحتی عبور نکنیم، طبیعت بهاری از زمین مرده، چمن زار و گلزار زیبا میآفریند و از چوبهای خشکیده که گویا سالهاست که مردهاند، درختان سرسبز و پر میوه میسازد. آیا این اتفاق شگفت، شکل کوچکی از قیامت نیست؟ طبیعتی که در پاییز به زردی گرایید و در زمستان مرگی سرد را تجربه کرد، اینک در بهار، جانی تازه گرفته است وزندگی دوبارهای را تجربه میکند. بنا بر این خدایی که میتواند هر ساله طبیعتی با این پهنا وعظمت را از مرگ به زندگی برگرداند، خواهد توانست از مردگان انسانها رستاخیزی پر عظمت بیافریند. پس بهار، (نمونهی کوچک شدهی رستاخیز) یا به اصطلاح امروزیها (ماکت قیامت) است. نمونهای که نه تنها یک بار در طول زندگی خود آن را میبینیم بلکه هر ساله آن را تجربه میکنیم و این گردش طبیعی فصلها را بارها و بارها نظاره می نماییم.
یکی از اصحاب پیامبر میگوید از ایشان پرسیدم: ای رسول خدا! چگونه خداوند مردگان را در قیامت زنده میکند؟ آیا در جهان آفرینش نیز نشانهای برای این مسئله وجود دارد؟ پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- پاسخ داد: آیا تا به حال از سرزمینی که خشک و مرده باشد، عبور نکردهای؟ آیا پس از چندی از همان زمین خشک و مرده گذر نکردهای که گویی از خرمی و سرسبزی به حرکت درآمده است؟ او میگوید به حضرت گفتم: آریای پیامبر خدا. سپس حضرت فرمودند: این گونه خداوند مردگان را زنده میکند و این نمونه و نشانه در آفرینش است.
شباهتهای بهار به قیامت:
1- همانطور که طبیعت پس از زندگی پر حرارت خود در بهار و تابستان آهسته آهسته از جنب و جوش میافتد، در پاییز رو به خزان میرود و در زمستان از جنب و جوش میافتد، انسانها نیز پس از یک زندگی پر جنب و جوش، آهسته آهسته به خزان عمر خود نزدیک میشوند و پس از چندی میمیرند. اما همانگونه که خداوند از سرزمین مرده، طبیعتی سرسبز وزنده میآفریند، از قبرستانهای بشر نیز قیامتی پر جنب و جوش خواهد ساخت.
2- بهار یادآور سر برآوردن گیاهان زنده از درون خاک است. خاکها به کناری زده میشود و آنچه ماهها پیش در زمین مدفون شده بود، حالا به شکلی دیگر از زمین سر بر میآورد، گویا که این صحنه در قیامت هم تکرار میشود. مردگانی که سالها پیش در زمین دفن شدهاند در بهار قیامت زنده میشوند و ناگاه سر از قبر بیرون میآورند.
3- بهار، فصل نمایان شدن زحمتهای گذشته است. شکوفههای زیبا که روئیده تازه معلوم میشود که هر کشاورزی چه بذری کاشته است. حجم شکوفهها و گیاهان سر از خاک افراشته نشان خواهد داد که چقدر کاشته بودهایم و چقدر برداشت خواهیم کرد. قیامت هم که به پا میشود شکوفههای عمل انسان سر بر میآروند و حجم تلاش شایسته انسان در دنیا را نمایان میکند.
4- هر شکوفهای رنگی دارد و هر گیاهی شکلی، بهار که میآید تازه ارزش کاشتههای کشاورزان نمایان میگردد. شکوفهها و سبزههای برآمده از خاک به همگان میفهمانند که چه جنسی وبا چه ارزشی کاشته شده است. علف کاشتهایم یا زعفران، بادمجان کاشتهایم یا گردو، میوه مرغوب کاشتهایم یا نا مرغوب، از بذر اصلاح شده و خالص استفاده کردهایم یا ناخالص و بیمار، قیامت هم که میشود ارزش اعمالمان خود به خود روشن میگردد.
چه بسا اعمال بزرگی که توخالی و پوچ است و اما اعمال کوچکی، ارزشی والا یافته است. راستی که چه قیامتی است این قیامت!
باید از نشاط شاخههای ترد، جنب و جوش پرندگان و همه لحظهها و صحنهها درس گرفت. باید از جوانمرگی گلها! رقص کوتاه سبزهها! و پیری زودرس شکوفهها عبرت گرفت، و راستی چه لطیف است سخن امام علی(رض) که فرمود: عبرتها چه فراوان و عبرت گرفتنیها چه کم است!!
از سرو بیاموزیم که باید همیشه بهاری ماند حتی در زمستان! که سرو آزادهی شعر و هنر، همسایهی همیشگی سبزی و سرافرازی است و چه بسا درختانی که در بهار نیز حیات و شکفتن را در نمییابند و چه بسا بسیارند خارهایی که در بهار نیز تاب حضور گل ندارند و در جگرش نیش مینشانند!
دوستان: جسم و جانتان بهرهمند باد از ریزش بیمها، نا امیدیها، دلزدگیها، دلمردگیها، و خستگیهای زمستانی، سرشار باد از رویش امیدها، سرزدهگیها، پویاییها، شناختها و ارادهورزیهای نو و تحولآفرین پرتوی فیض بهاری خدا.
ای کاش دگرباره نهان میگشتند
هر پلیـــــــدی و بدی در دل خاک
ای کاش دگرباره نمایان میگشت
رویش سبـــــزی و گل از دل خاک
ای کاش دگر هــــیچ نبود
اثری از بدی ذات و صفات
ای کاش نمایان میگشت
ذات بد از بد
ای کاش همه میفهمیدند
بعد از این ریزش برگ و لختی
هست رویش و بهاری که کند زنده وحی
که شود رستاخیز
دگرم حرفی نیست بر این خلق دوپای
جز همین عبرت و فهم از همین خلق عظیم
که بیامد ز پس سردی این سرمای عجیب
گرمی تازهترین زندگی خلق عظیم
نظرات